❤دخترونه❤

everything

چهار شنبه 20 دی 1398برچسب:,| 20:31 |†åråñöm| |

چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:,| 13:0 |†åråñöm| |

 

پر میکرد یادت، همه حجم خالی فضایم را

و خواستنت شیطنت میکرد، در مسیر نبض رگهایم

بوته نورس احساسم، ریشه دوانده بود در تری اشکهایم

همه روزه، میشنیدم صدای عشق را

حتی در قیژ قیژ، لولای در قدیمی

همه شب;

پشت پرده، سایه ای از جنس تو اردو زده بود

رویای هم آغوشیت نخ بادبادکی بود

که مرا بالا میکشاند تا دب اکبر

و در مجادله ناکوک دل و عشق،

کوچکتر از باخته شده بود "عقلم"

تو میدانستی;

رویای شیرینم، یخیست

"هایش" کردی

چه ساده تبخیر شد از گرمی نفسهایت...

دو شنبه 25 دی 1391برچسب:,| 11:16 |†åråñöm| |

شنبه 23 دی 1391برچسب:,| 22:29 |†åråñöm| |

            

شنبه 23 دی 1391برچسب:,| 22:28 |†åråñöm| |

شنبه 23 دی 1391برچسب:,| 22:27 |†åråñöm| |

                     emtaahaan امتحان

شنبه 23 دی 1391برچسب:,| 22:24 |†åråñöm| |

شنبه 23 دی 1391برچسب:,| 22:13 |†åråñöm| |

شنبه 23 دی 1391برچسب:,| 22:9 |†åråñöm| |

 

مگه نمیگن مدرسه خونه دوم آدمه؟
به خدا ما تو خونمون با شلوار راحتی میگردیم و لم میدیم ولی نمیدونم چرا تو مدرسه وقتی شلوار راحتی میپوشی میگن مگه اینجا خونه خالس؟
خونه خودمونه میخوایم توش اینجوری بگردیم.مگه نه؟
تازه وقتی رو درو دیواراش یه چیزی مینویسیم میگن شما تو خونه خودتونم رو درو دیواراش یادگاری مینویسین؟
دیگه من چی بگم به اینا تکلیفشون با خودشونم مشخص نیست!

1

شبیه یکی از معلمامونه خدایی...

چهار شنبه 20 دی 1391برچسب:,| 22:56 |†åråñöm| |


[-Design-]